بیابانی وحشتناک در پیش است و مردمانی با پای پیاده به مصاف بیابان می روند تا به آبادی خود برسند .پابرهنگان از میان خود معتمدی را بر قاطر پیری سوار می کنند تا راهنمایشان باشد و جهت را نشان دهد .
یکی قاطر را نگه می دارد یکی زیر پرو بالش را می گیرد و مرد را سوار قاطر می کنند.
سواره وقتی بر روی خرجین قاطر می نشیند به بهانه ی حرکت با پاهایش ضرباتی به آن دو نفری که وی را برای جلوس بر مرکب رویایی اش یاری کرده بوده اند می زند و آن ها را نقش بر زمین می کند و آن دو نفر بدون آنکه به روی خود بیاورند، کنار می کشند .
فرط گرما ی بیابان پابرهنه ها را به استیصال رسانده . آنها سایه به سایه مرد تازه سوار پیش می روند تا کابوس بیابان بر آنها تمام شود.
هر چه می گذرد دست زمانه پرده ها کنار می زند و چهره ی واقعی تازه سوار را عیان می سازد . راکب قدرت بی محابا چنان تازیانه هایی بر قاطر خود می زند که نوک سوزنده ی تازیانه هایش قبل از اینک بر مرکب بخورد بر صورت پابرهنگان اصابت می کند
و مردم جریحه داری که از دور می نگارند و به رفتارهای ناشی گرانه ی تازه سوار می نگرند .
سواره چنان از خود بی خود گشته تو گویی اسب اصیل تیز پای ترکمن را سوار شده ، غافل از آنکه قاطر پیرش با یک نشتر پیاده های پابرهنه هم خودش هم سوارش را سرنگون می سازد.
این متن یک داستان نیست ! بلکه حقیقتی است که همه ی ما هر روز با چشم و گوش و پوستمان می بینیم و می شنویم و لمس می کنیم .
در این میان عده ای از سر عافیت طلبی و یا معذوریتی دیگر گوشه ای اختیار می کنند و لب از لب نمی گشایند و برخی با نگرانی از آینده به دنبال "چرایی" این رفتار ها هستند و عواقب این "چرا پرسیدن" را هم به جان می خرند .
مردم میانه تازیانه می خورند وقتی نماینده شان برای اینکه خود را در سطح استان مشهور و معروف کند با استدلال های ناقص و یک طرفه و با قضاوت های نا عادلانه یک مدیر استانی را زیر سوال می برد و یک برنامه ی ساده تلوزیونی را چنان پر تنش کند که به یک مناظره ی تمام عیار مبدل گردد.
این حرکت جز از اینکه یک حرکت غیر حرفه ای است ضربات سنگینی را بر مردم میانه خواهد زد چون دیگر نبایستی پس از شستن و پهن کردن یک مدیر صنعتی در شبکه ی استانی انتظار گرفتن امتیاز یا همکاری وی و سازمان تحت نظرش را داشته باشیم و این یعنی یک ملت فدای ماجرا جویی یک نفر!
مردم میانه تازیانه می خورند وقتی با مهر تکذیب ، نیت های واقعی مشخص می شود .با نام بازار از نماینده تشکر می شود یک هفته بعد امنای بازار تکذیب می کنند ، با نام شورای شهر آچاچی از وکیل ملت سپاس و قدردانی می گردد فردایش این نهاد تکذیبیه می زند .
مردم میانه تازیانه می خورند وقتی از افرادی که با دلسوزی از نماینده شان انتقاد می کنند با عبارات ذیل استقبال می شوند:
- آقای ... این آزرده خاطره جنابعالی می دانم از کجا آب می خورد ، دنباله بهونه ای که دلت را خالی کنی . مگر سواد و درک جنابعالی چقدر است که به نماینده یک شهر تعیین و تکلیف می کنی و نظر می دهی
- وظیفه ی یه خبرنگار محترم نشون دادن واقعیت ها در کمال بی طرفیست نه دامن زدن به یک مشت چرندیات بی پایه وبی اساس...
- واین دامن زدن توسط اقای ... وحساسیت ایشون بر میگرده به موضع شخصی ایشون ودوستان محترمشون وبیکاری .وچرخیدن شبانه روزی در سایتها ...
- شما نمی خواد به فکر روابط عمومی ... باشید ،شما به فکر زندگی خصوصی خودتون باشید من دورا دور از زندگی شما با خبر هستم آقای ... با چند نفر از آشناهای نزدیک شما رفت و آمد دارم شما به جای اینکه بیای اینجا دکتر و روابط عمومی دکتر رو تخریب کنی برو به زندگی زناشوییت برس تا .... کاری نکن که همه چیز رو بریزیم بیرون تا همه بفهمند چطور آدمی هستین ناراحتی شما از این است که دکتر و روابط عمومی دکتر دیگر برای شما و امثال شما تره هم خورد نمی کند و از آن طرف هم همه به ماهیت شما پی برده اند
- آنالیز یک بنر ویا پیامک به خود شما ومیزان اطلاعات و دغدغه ی فکری شما برمیگرده و برداشت مردم واهالی سایت از شما میشه یک جوون ایرادگیر و بی تجربه ..
- آیا هوچی گری های آقای ... چیزی بجز خودنمایی بیش نیست ؟
مردم میانه تازیانه می خورند وقتی آنها را بی سواد ، بیکار، بی تجربه و خام ، خود نما و ... می نامند و به آنها تهمت می زنند.
مردم میانه تازیانه می خورند وقتی فریبشان می دهند و از اعتمادشان سوء استفاده می شود .
مردم در بیابان هستند و چشم امید بر اینکه راکب بر خود بیاید و بر مردم نظری کند و یادش بیفتد که مردم خدایی دارند و "یدالله فوق ایدیهم" و عنان قاطر خود را بگیرد به راه راست براند که همانا والعاقبه للمتقین.